۱۳۸۶ دی ۱۰, دوشنبه

 قدم که می‌زنی 

 پایت نرود روی شکاف کاشی‌ها

می‌بازی      
از پشت‌سر تمامی دخترانی از رو‌به‌رو هیچ‌کدام

۱۳۸۶ دی ۴, سه‌شنبه

کتابم رفت زیر ماشین چاپ ، صحاف کفن‌اش کرد، و شما در آرامگاه ابدی کتاب‌خانه‌تان دفن‌اش کرده‌اید
صور اسرافیل پایان کار ساعت‌ها را در بوق می‌کند
خطوط موازی سیاست مدارانه یکدیگر را قطع نمی‌کنند
سر قطار سوت می‌کشد از جبر خط آهن
مسافر قطار می‌تواند بر خلاف جهت مقصد قدم بزند
فال حافظ را از پیر کور آبله‌رو بگیر هیأتی از این شبیه‌تر به تقدیر پیدا نمی‌کنی

۱۳۸۶ دی ۳, دوشنبه

عقربه‌ها پیچ عمرمان را سفت می‌کنند
از وقتی فهمیدم که پیچ‌ها به جهت عقربه‌های ساعت بسته می‌شوند، پیر شدم
قطار دو خط موازی را سفر می‌کند
من سؤال کردم، او جواب کرد